منتظر...

عزیز علی ان اری الخاق ولا تری...-[بسیار سخت است بر من که خاق را ببینم و ترا نبینم...]

منتظر...

عزیز علی ان اری الخاق ولا تری...-[بسیار سخت است بر من که خاق را ببینم و ترا نبینم...]

فرهنگی وگاهی سیاسی بدون سیاستزدگی...

وباز هم جمعه...

دلم گرفته است آقاجان...

آخر میدانی؟به یاد هفته ی پیش افتادم که تیم داماش سقوط کرد.وبدتر آنکه نه پرسپولیس قهرمان شد و نه استقلال.چقدر گریستیم [فلیبک الباکون-باید بگریند گریه کنندگان]چقدر شیون کردیم [فلیندب النادبون-باید شیون کنند شیون کننگان].

مولای من...

کل روزهای هفته را برای رسیدن به جمعه شمرده ام  چون قرار گذاشته ایم برای تسلای دلمان به ماهیگیری برویم. انتظار اگرچه سخت است اما حس قشنگی دارد. دست و رویم را شستم و رو به تلویزیون نشسته و آنقدراین کانال و آن کانال زدم تا خواب بر من چیره نشود.سپس به سراغ کتاب رمان رفتم ومدتی را مطالعه کردم.از شوق تا قبل از اذان صبح خوابم نبرد.وقتی ازخواب پریدم کمی دیرشده بود.نماز را که میشود قضایش را خواند ماهی هامتتظر بودند.لحظه موعود فرا رسید. خیلی لذت بخش بود مولا جان...باورنمیکنی که چه ماهی های بزرگی صید کردیم.دلم برایشان سوخت.حالا هم لحظه شماری میکنم تا که ظهر فرا رسد.این هفته هم مثل هفته های دیگر نماز جمعه تعطیل است آخر قرار است نهار ماهی شکم پر  بخوریم.

خب...عزیز زهرا[س] اگر کار نداری بروم کمی استراحت کنم تا موقع دیدن سریال ستایش خواب آلود نباشم.

سرتان به سلامت...فقط...

ببخشید که جمعه دلگیر است اما نه برای نبودنتان...

گریستم و شیون کردم...اما نه از فراق شما...

کل روزهای هفته را شمردم اما نه برای شما...

شب زنده داری کردم دست و صورتم را شستم ولی وضو نگرفتم

رو به تلویزیون ایستادم نه قبله

رمان خواندم نه قرآن

صبح جمعه تسلای دلم تفریح است نه  ندبه خوانی

لحظه ی موعودم رسید نه با شما...

لذت بردم بدون شما...

دلم سوخت نه به خاطر شما...

انتظار کشیدم نه برای شما...

خلاصه عذر میخواهم که:   «همه چیز مهم است الا شما...»

  • علیرضا نظری