منتظر...

عزیز علی ان اری الخاق ولا تری...-[بسیار سخت است بر من که خاق را ببینم و ترا نبینم...]

منتظر...

عزیز علی ان اری الخاق ولا تری...-[بسیار سخت است بر من که خاق را ببینم و ترا نبینم...]

فرهنگی وگاهی سیاسی بدون سیاستزدگی...

۲ مطلب در مرداد ۱۳۹۳ ثبت شده است

امروز عید فطر بود...


نمیدانم میبایست که خوشحال باشیم یا ناراحت؟جشن بگیریم یا عزا؟ نمیدانم وقتی صدای ناله ی مدد خواهی ناموس مسلمین در جای جای جهان،از جمله در فلسطین،سوریه،عراق،نیجریه ومیانمار و... بلند است،قرآن به سر کردن من ارزشی دارد یا نه؟



وقتی سفره ی افطار عده ای با موشک و خون و خاک وخاشاک،رنگین میشد،سفره افطاری رنگارنگ من جلوی تعدادی مرفه ، اجری داشته یا نه؟


نمیدانم وقتی دست و صدای درماندگان ،یتیمان ،مظلومان و مادران عزیز از دست داده،به سوی تو بلند است ،صدای بی دغدغه ی ما که از جای گرم در می آید به تو میرسد یانه؟





وقتی میبینم عده ای قلیل متحد شده و همچون زالو به جان و پیکره ی اسلام افتاده اند و خونش را میمکند ، و ما با یک میلیارد و اندی جمعیت به اصطلاح مسلمان و البته متفرق،به جشن بندگی ایستاده ایم،فقط میتوانم بگویم:

خدایا شکر که کربلا نبودیم...

  • علیرضا نظری


رمضان هم رفت...

مدتها بود حس کسی رو داشتم که آنقدر از خدا دور شده باشد که تنهای تنها ، میان جزیره ای دور افتاده،در اقیانوسی پهناور از گناه و معصیت گرفتار شده باشد.رمضان آمد و رگه هایی از امید در من هویدا شد و پس از مدتها چشم انتظاری شاهد کشتی نجاتی  بودم که یک ماه در این جزیره ی خاموش، لنگر انداخته و سپس از جلوی دیدگان باحسرتم به راه خود ادامه داد و من فقط نظاره کردم...

در این ماه شبهایی بر من گذشت که از عرشه ی کشتی ندایی التماس گونه مرا میخواند تا که از تنهایی محض و تهی بودن رهایم کند اما  نشد که از قل و زنجیر تعلقات دنیوی و کبر و غرور و منیت خود جدا شوم . هر چه تقلا کردم صدایی از دهان پر از گناهم در نیامد که او را بخوانم.لاجرم همچنان تنهای تنهای تنها ماندم...

یا معین من لا معین له،یا انیس من لا انیس له-ای یاور آنکه یاوری ندارد،ای همدم آنکس که همدمی ندارد-

گذشت   ماه  خدا  و دوباره فصل خطا

قبول توبه ی بی مرگ گرگ، اصل خطا

نشد    زمان   زیادی  ز  آخرین   افطار

بریده ام  ز  خدا  و  دوباره  وصل  خطا

ع.ر -ن

  • علیرضا نظری